1- بچه ها بیشتر از بزرگسالان می دانند که چگونه اوقاتشان را به خوشی بگذرانند و برای خندیدن نیاز به بهانه های بزرگ ندارند.
2- بچه ها بی اختیار و خود بخود به وجد می آیند و هر چیزی را بی جهت تجزیه و تحلیل نمی کنند . آنها فقط در مشغله ی بودن اند.
3- بچه ها شیفتگانی ابدی اند. کنجکاوند. یک صخره یا یک سوسک برای یک کودک منشاء حیرت و شگفتی است. هر چیزی یک تجربه مهیج و تازه برای مجذوب شدن است. اما بزرگسالان واقعاً چیز زیادی در مورد صخره ها و سوسک ها نمی دانند. خیلی چیزها هست که هنوز برای دانستن باقی است. اما مشکل این است که بسیاری از ما با رسیدن به بزرگسالی فراموش کرده ایم که این سیاره چه جهان سحر آمیزی است.
4- بچه ها همه چیز را به سادگی می پذیرند. در آنها پیشداوری وجود ندارد. از دید بچه ها همه خوب هستند. بچه ها اوضاع و احوال را می پذیرند تا آنکه نپذیرفتن را یاد می گیرند. تا بحال چند بار شنیده اید که بچه ای از وضع آب و هوا شکایت کند. آنها هیچ وقت شکایت نمی کنند و به وضوح می دانند که برای حفظ سلامت روانی باید همراه با جریان رودخانه پیش رفت.
5- آیا کسی را میشناسید که در مقابل صداقت کودکان دچار بهت و وجد نشده باشد. مثلا وقتی به فردی می گویند چطور اینقدر پیری؟ قرار است بزودی بمیری؟
6- بچه ها تصمیم و تحرک فوق العاده ای دارند. اگر چیزی را بخواهند تا بدستش نیاورند مایوس نمی شوند. سماجت آنها قابل تحسین و تحمل است.
7- بچه ها در هر کاری سماجت و مداومت نشان می دهند. مثلا بارها به زمین می خورند و باز برمیخیزند تا راه رفتن را یاد بگیرند.
خلاصه: خلاصه کلام آنکه وقت خود را با بچه ها بگذرانید و چیزهای بیشتری در مورد خندیدن بی خودی، کنجکاوی، پذیرفتن، انعطاف، اعتماد، اراده و تصور خلاق از آنها بیاموزید. بچه ها برای آموزش ما آمده اند.